سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و در گفتار دیگرى که از این مقوله است فرمود : ] از مردمان کسى است که کار زشت را ناپسند مى‏شمارد و به دست و زبان و دل خود آن را خوش نمى‏دارد ، چنین کسى خصلتهاى نیک را به کمال رسانیده ، و از آنان کسى است که به زبان و دل خود انکار کند و دست به کار نبرد ، چنین کسى دو خصلت از خصلتهاى نیک را گرفته و خصلتى را تباه ساخته ، و از آنان کسى است که منکر را به دل زشت مى‏دارد و به دست و زبان خود بر آن انکار نیارد ، چنین کس دو خصلت را که شریف‏تر است ضایع ساخته و به یک خصلت پرداخته ، و از آنان کسى است که منکر را باز ندارد به دست و دل و زبان ، چنین کس مرده‏اى است میان زندگان ، و همه کارهاى نیک و جهاد در راه خدا برابر امر به معروف و نهى از منکر ، چون دمیدنى است به دریاى پر موج پهناور . و همانا امر به معروف و نهى از منکر نه اجلى را نزدیک کنند و نه از مقدار روزى بکاهند و فاضلتر از همه اینها سخن عدالت است که پیش روى حاکمى ستمکار گویند . [نهج البلاغه]
قرار پنجشنبه .... تولد دایی - Son OF SATAN !! ( پسر شیطان )
 

سالازار

 به نام اهورای پاک .

درود بر تمام دوستان.

راستش این مدت که نمی نویسم هم حوصله ندارم هم اینکه به نظرم دیگه با نوشتن روزنوشتهام و خاطراتم سطح وبلاگم خیلی آمده پایین ! آخه مردم چی کار دارند من دیروز چی کار کردم یا فلان دوستم به من چی گفت ... برای همینم می خواهم مقاله های آ‏شنایی با زرتشت و درسهایی از بزرگان ( نقل قولهایی از فیلسوفان و عالمان ایرانی و خارجی مثل نیچه و یا برتولت برشت ) شروع کنم ... و در کنار آنها روزنوشتهام رو هم مثل همین مطلب بنویسم !!! فکر کنم اینجوری هم من لذت می برم و هم خوانندگان این وبلاگ به هر حال ..

جاتون خالی نباشه ما پنجشنبه صبح یک قابلمه پولو درست کردیم . راهیه تجریش که محل قرار بود شدیم .. طبق معمول من از همه زودتر رسیدم .  بعد از 5-10 دقیقه هم نیما و حسام آمدن ولی اگر شما بقیه 10 نفری که قرار بود بیان رو دیدین ما هم دیدیم !!هی بچه ها گفتن پسش اینا کوشن گفتم به خدا همه تا دیشب می گفتند میایم !! من چه می دونم خلاصه ما 3 نفرم رفتیم بازار 1کیلو جوجه کلی مخلفات خریدیم و رفتیم کوه !! بعد کلی بالا رفتن رفتیم دمه رود خونه و با یکسری حرکات سینمایی .. آکروباتیک رفتیم اون طرف رود خونه و ذغالو کباب واااااااااااای جاتون خالی ما سه نفر یک قابلمه بزرگ پر برنج و یک کیلو جوجه و اونهمه مخلفات تا ته خوردیم !!! یک دختر پسر هم بودند که بعد مدتی زدن تو کارهای غیره اخلاقی که ما با اون وفاحتمون ( درست نوشتم ؟!‏) بالاخره از رو رفتیم و گفتیم بابا یکی یه پرده بکشه اینا از ما پررو ترن !!! ساعت 6 هم بود که من گفتم بچه ها چرا آب رودخونه خغن گل شده چرا آب انقدر شدید شد ! بله ! آب آمده بود بالا حالا خر بیار باقالی بار کن ! چه جوری بریم ! جاتون خالی مجبور شدیم از یک کوه نیمه صاف بریم یالا !! خلاصه اینم از تولد ما !

2- 3شنبه همین هفته هم تولد دایی من بود .. منم یک دست مال سر نو گرفته بودم که اونجا نشون دادم و همه گفتند واااااای چقدر خشگل شدی !!! بذار باشه ! ( ما رو داری !! هی راست آمدم ! چپ رفتم .. رفتم جلو آیینه ! ولی این زیبایی رو ندیدم !! )

ما هم که دیدیم گویا جو دموکراسیه حمله کردیم به مشروب که اسپرینوف بودو منم عاشقش ! تا تونستم خوردم !! هیم مامانم گفت بسته خجالت بکش داییت پستتو می کنه اهمیت ندادیمو بله ! بعدشم کلی رقصیدم جاتوم خالی !!
شاد زی .


موضوعات یادداشت
پنج شنبه 84 اردیبهشت 8 ساعت 12:0 عصر

خانه مدیریت شناسنامه 
موضوعات
42180: کل بازدید
44 :بازدید امروز
آرشیو
لوگوی خودم
 
جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

اشتراک
 
عکس رفقام
رفقام
حضور و غیاب
Contact Me:
آوای آشنا
طراح قالب